محل تبلیغات شما
صلح 


کبوتر صلح وقتی از جنگ به خانه برگشت، یاداشتی را دید. 
سلام عزیزم. 
وقتی این  یادداشت را می خوانی  من مایل ها پرواز کرده ام. زیرا  دیگر تحملش را ندارم. اگرچه تصمیم  سختی بود اما گرفتم! نه اینکه تو را دوست نداشته باشم  ولی ترجیح دادم که بروم و با کبوتری معمولی که بفکر خانه و کاشانه خودش است  زندگی کنم. هر روز که نمی شود رفت و این آدم ها را آشتی داد. یکبار برای همیشه بگذار آنقدر همدیگر را بکشن تا نسلشان منقرض شود.  می دانی میلیون ها پرنده و چرنده و خزنده  را با اینکار خوشحال می کنی  اما از آنجایی که میدانستم اگر به تو اعتراض کنم مسئله را جدی نمی گیری تصمیم گرفتم بی خبر بروم. لطفا هرگز دنبالم نگرد و به یاد.اصلا کدام یاد ؟ می خواستم بگویم به یاد روز های خوشمان اما حقیقتش این است که ما با هم روز خوشی نداشتیم. پس فراموشش کن. بدرود »
چشم ها ی کبوتر پر از اشک شده بود. باخودش گفت "بهتر بود آن آتش را دور می زدم  حالا بخاطر دودی که توی چشمم رفته باید تا صبح  اشک بریزم."
 و بعد یاداشت را به گوشه ای نامعلوم پرتاپ کرد. آنگاه با خیالی راحت بدون آنکه بخواهد چیزی را از کسی پنهان کند، رفت به سمت اتاقکی مخفی تا غنیمت های جنگی را که با خودش آورده بود به کلکسیونش اضافه کند.



متین یحیی زاده

قبل رفتن دندانتان جیبش را بگردید!

بی مهر رخت روز مرا نور نماندست

کاریکلماتور های متین یحیی زاده

ها ,یاد ,روز ,تو ,های ,بروم ,به یاد ,یحیی زاده ,متین یحیی ,»چشم ها ,ها ی

مشخصات

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

دانلود فایل صوتی حقوق جهان پرچم،فروش پرچم،تولید پرچم،خرید پرچم،چاپ پرچم، رومیزی،پرچم تشریفات،پرچم اهتز فروش ساعت مچی برند و گارانتی دار مردانه و زنانه mahemanmaheto reilausungcha Ali Gohrbani گلگشت تخته جان آموزش و فروش کتاب های علوم غریبه castdisclepu kyopatneacep